آسوده بخواب


رنگ ووارنگ


  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  

خوابیدی بدون لالایی و قصه

بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه

دیگه کابوس زمستون نمی بینی

توی خواب گلای حسرت نمی چینی

دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه

جای سیلی یای باد روش نمی مونه

دیگه بیدار نمی شی با نگرونی

یا با تردید که بری یا که بمونی

رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی

قانون جنگل رو زیر پا گذاشتی

اینجا قهرند سینه ها با مهربونی

تو، تو جنگل نمی تونستی بمونی

دلتو بردی با خود به جای دیگه

اونجا که خدا برات لالایی می گه

می دونم می بینمت یه روز دوباره

توی دنیایی که آدمک نداره



نظرات شما عزیزان:

ترنم
ساعت11:32---12 شهريور 1390
چقدر این شعر آشناس ..
آهان من اینو آخر رمان همسفر خوندم
تو از کجا آوردیش؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:,ساعت 9:55 توسط سمانه|


آخرين مطالب
» زیبایی زنان و قدرت مردان
» همین حالا
» رازهایی از هدیه دادن گل
» تو كه آمدي*****
» کاش***میخواستم
» سرانجام عشق به ایران
» عشق زیباست ...
» از خدا خواستم................
» دفتر عشق.....
» این بود زندگی
» عشق می ارزد
» يارب چرا اينگونه مي‌گويند به ما ...
» به دنبال خدا...............
» داستان
» عکس های شگفت انگیز
» عشق یعنی....
» wصبوری
» گربه های فضول
» تعيين شخصيت شما با استفاده از تاريخ تولد**
Design By : Pars Skin